قرآن کریم معجزة جاویدان، و سند رسالت نبی خاتم حضرت محمد(ص) است.
این کتاب آسمانی ویژگی ها و امتیازاتی دارد، از جمله این که از آغاز نزول تا کنون از تحریف مصون مانده است و قران فعلی دقیقاً و بدون کم و زیاد همان قرآنی است که بر پیامبر اکرم(ص) نازل شده، حتی کلمه و حرفی از آن کم و زیاد نگردیده است، چرا که حافظ و پاسدار قرآن، خدای قادر و توانا است.
خداوند فرمود: "إنّا نحن نزّلنا الذکر و إنّا له لحافظون؛ ما قرآن را نازل کردیم و ما خود نگهدار آن خواهیم بود".[1]
در این آیه خدا خویشتن را ضامن نگهداری قرآن معرفی کرده است. از این جا معلوم می شود که اگر جن و انس و تمام قدرت ها بر ایجاد خلل در قرآن متحد شوند، هیچ کاری از پیش نخواهند برد، از این رو خدا فرمود: "در قرآن هیچ گونه خللی از هیچ جهت وارد نمی شود، و از جانب خداوند فرزانه و ستوده نازل گشته است".[2]
برخی از دلایل عدم تحریف قرآن:
1ـ عقل انسان حکم می کند که احتمال هر گونه تغییر و تبدیل از قرآن کریم به دور است، زیرا قرآن کتابی است که از روز اوّل مورد عنایت و اهتمام مسلمانان بوده است. قرآن برای مسلمانان همه چیز بوده است: قانون اساسی، دستور عمل زندگی، برنامه حکومت، کتاب مقدس آسمانی و رمز عبادت و بندگی.
با دقت در این موضوع روشن می شود که اصولاً کم و زیاد در آن امکان نداشته است.
قران کتابی بود که مسلمانانِ نخستین همواره در نمازها، در مسجد، در خانه، در میدان جنگ، به هنگام رو به رو شدن با دشمنان و به عنوان استدلال بر حقانیت مکتب از آن استفاده می کردند.
از تواریخ اسلامی استفاده می شود که تعلیم قرآن را مِهر زنان قرار می دادند. اصولاً تنها کتابی که در همه محافل مطرح بوده و هر کودکی را از آغاز عمر با آن آشنا می کردند و هر کس می خواست درسی از اسلام بخواند، آن را به او تعلیم می دادند، قرآن مجید بود.
آیا با چنین وضعی کسی احتمال می دهد که دگرگونی در این کتاب آسمانی رخ دهد؟ به خصوص با توجه به این که قران؛ به صورت یک مجموعه با همین شکل فعلی در عصر خود پیامبر جمع آوری شده بود،[3] و مسلمانان سخت به یادگرفتن و حفظ آن اهمیت می دادند.
اصولاً شخصیت افراد در آن عصر تا حد زیادی به این شناخته می شد که چه اندازه از آیات را حفظ کرده بودند. شمار حافظان قرآن به اندازه ای زیاد بود که در تواریخ می خوانیم در یکی از جنگ ها که زمان ابوبکر واقع شد، چهارصد نفر از قاریان قرآن به قتل رسیدند. در داستان "بئر معونه" (یکی از آبادی های نزدیک مدینه) و جنگی که در آن منطقه در زمان حیات پیامبر(ص) اتفاق افتاد می خوانیم که جمع کثیری از قاریان در حدود هفتاد نفر شربت شهادت نوشیدند.
از این مطالب روشن می شود که حافظان و قاریان و معلّمان قرآن آن قدر زیاد بودند که تنها در یک میدان جنگ این تعداد شربت شهادت نوشیدند.
هم چنان که گفتیم قرآن فقط قانون اساسی برای مسلمانان نبود، بلکه همه چیز آن ها را تشکیل می داد، مخصوصاً در آغاز اسلام که هیچ کتابی جز آن نداشتند و تلاوت و قرائت و حفظ و تعلیم و تعلّم مخصوص قرآن بود.
قرآن یک کتاب متروک در گوشة خانه و یا مسجد که گرد و غبار فراموشی روی آن نشسته باشد نبود تا کسی از آن کم کند یا بر آن بیفزاید.
مسئله حفظ قران به عنوان یک سنت و یک عبادت بزرگ همیشه در میان مسلمانان بوده و هست، حتی پس از آن که قرآن به صورت کتاب تکثیر شد و در همه جا پخش گردید و حتی بعد از پیدا شدن صنعت چاپ که سبب شد این کتاب به عنوان پر نسخهترین کتاب در کشورهای اسلامی چاپ و نشر گردد، باز مسئله حفظ قرآن به عنوان یک سنت دیرینه و افتخار بزرگ، موقعیت خود را حفظ کرد، به طوری که در هر شهر و دیار همیشه جمعی حافظ قرآن بوده و هستند.
اکنون در بعضی کشورهای اسلامی مدرسه هایی وجود دارد که برنامه شاگردان آن در درجة اوّ حفظ قرآن است.
اکنون در کشور پاکستان بیش از یک میلیون و نیم حافظ قرآن وجود دارد، سنت حفظ قرآن از عصر پیامبر(ص) و به دستور و تأکید آن حضرت در تمام قرون ادامه داشته است. هم چنین سنت قرائت قرآن در شب ها و روزهای متعدد و ثواب بسیاری که بر قرائت ذکر شده است. آیا با چنین وضعی هیچ گونه احتمالی در مورد تحریف قرآن امکان پذیر است؟! مسلّماً نه.
2ـ علاوه بر همة این مسأله نویسندگان وحی است، یعنی کسانی که بعد از نزول آیات بر پیامبر، آن را یادداشت می کردند که شمار آن ها را از چهارده تا چهل و سه نفر نوشته اند.
ابوعبدالله زنجانی در کتاب "تاریخ قرآن" می گوید: "پیامبر(ص) نویسندگان متعددی داشت که وحی را یادداشت می کردند و آن ها چهل و سه نفر بودند که از همه مشهورتر خلفای چهارگانة نخستین بودند، ولی بیش از همه "زیدبن ثابت" و امیر مؤمنان علی بن ابی طالب(ع) ملازم پیامبر در این رابطه بودند".[4] البته همه کاتبان وحی، همه آیات را نمی نوشتند، بلکه در مجموع آیات را می نوشتند.
کتابی که این همه نویسنده داشته، چگونه ممکن است دست تحریف کنندگان به سوی آن دراز شود؟
3ـ دعوت همة پیشوایان اسلام به قرآن موجود: بررسی کلمات پیشوایان بزرگ اسلام نشان می دهد که از آغاز اسلام، همه یک زبان مردم را به تلاوت و عمل به قرآن موجود دعوت می کردند، و این نشان می دهد که کتاب آسمانی به صورت یک مجموعة دست نخورده در همة قرون، از جمله قرون نخستین اسلام بوده است.
مولای متقیان علی(ع) بعد از رسیدن به خلافت هیچ گونه اشاره ای به کم یا زیاد شدن قرآن نفرمود. نه تنها این کار را نکرد، بلکه بارها مردم را به عمل و چنگ زدن به قرآن موجود دعوت نمود. اگر کم و زیادی در قرآن پیش آمده بود، مسلّماً حضرت قرآن اصلی را بر مردم عرضه می نمود. حضرت فرمود: "کتاب خدا میان شما است. سخنگویی است که هرگز زبانش به کندی نمی گراید، و خانه ای است که هیچگاه ستون هایش فرو نمی ریزد. وسیلة عزت است، آن چنان که یارانش هرگز مغلوب نمی شود".[5]
نیز فرمود: "کتاب خدا نوری است خاموش نشدنی و چراغ پرفروغی است که به تاریکی نمی گراید".[6]
اگر دست تحریف به دامن این کتاب آسمانی دراز شده بود، امکان نداشت امام علی(ع) این گونه به آن دعوت کند و به عنوان چراغی که به خاموشی نمی گراید، معرفی کند. مانند این تعبیرها در سخنان علی(ع) و سایر پیشوایان دین، گواه و دلیل روشنی است بر عدم تحریف قرآن کریم.
4ـ اصولاً پس از قبول خاتمیت پیامبر(ص) و این که اسلام آخرین آیین الهی است، و رسالت قرآن تا پایان جهان برقرار خواهد بود، چگونه می توان باور کرد که خدا این یگانه سند اسلام و پیامبر خاتم را پاسداری نکند؟ آیا تحریف قرآن ما جاودانگی اسلام طیّ هزاران سال و تا پایان جهان مفهومی می تواند داشته باشد؟![7]
چون یکی از دلایل تجدید نبوت ها، تحریف کتاب آسمانی بوده است و اگر این تحریف در قرآن صورت گرفته بود، باید پیامبری از طرف خداوند برای اصلاح می آمد، در حالی پیامبر اسلام، خاتم پیامبران شناخته شده و خود نیز آن را بیان کرده است.
با توجه به این دلایل و دلایل فراوان دیگر که در کتاب هایی که در زمینه عدم تحریف قرآن نوشته شده و لا به لای کتاب های دیگر موجود است،[8] علما و دانشمندان و مفسران اسلامی، با قاطعیت تمام، مسئلة تحریف قرآن را ردّ کرده و معتقد شده اند که قرآن مجید به هیچ وجه تحریف نشده و تحریف نخواهد شد، زیرا امکان تحریف دراین کتاب آسمانی راه ندارد.
مرحوم علامه طباطبایی می فرماید: "یکی از ضروریات تاریخ اسلام این معنا است که تقریباً در 14 قرن قبل، پیغمبر از نژاد عرب به نام محمد(ص) مبعوث به نبوت شده و ادعای نبوت کرده است، و نیز کتابی آورده که آن را به نام قرآن نامیده، و در طول حیاتش مردم را به آن شریعت دعوت می کرده. و نیز از مسلّمات تاریخ است که آن جناب با همین قرآن تحدّی کرده و آن را معجزة نبوت خود خوانده، و نیز هیچ حرفی نیست در این که قرآن موجود در این عصر همان قرآنی است که او آورده و برای بیشتر مردم معاصر خودش قرائت کرده است".[9]
امام خمینی(ره) می فرماید: "هر کس از اهتمام مسلمانان به جمع آوری قرآن و حفظ و ضبط قرائت و کتابت آن با خبر باشد، به سستی و بطلان پندار تحریف پی می برد، و اخباری که اهل تحریف به آن تمسک جسته اند، یا چنان ضعیف است که نمی توان بدان استدلال نمود و یا اخباری جعلی بوده که نشانه های جعل از سر و روی آن می بارد، و یا مفهوم آن به قدری بیگانه و دور از واقعیت است که نمی توان به آن اعتنا کرد".[10]
تحریف قرآن به زیاده، به معنای افزودن چیزی بر قرآن، میان مسلمانان هیج قائلی ندارد،[11] و اما تحریف به نقیصه یعنی کاستن از آیات، تنها برخی از علما بدان معتقد بودند. این را هم علمای شیعه و سنی جواب قاطع داده اند، تا جایی که مرحوم شیخ صدوق عقیده بر مصونیت قرآن از تحریف را از اصول شیعه دانسته و می فرماید: "اعتقاد ما این است: قرآنی که خداوند متعال بر پیامبرش حضرت محمد(ص) نازل
فرمود، همان است که در یک مجلد و در دسترس همة مردم قرار دارد و هرگز بیش از آن نبوده است، و هر کس به ما نسبت دهد که ما می گوییم قرآن بیش از این است، مسلّماً دروغگو می باشد".[12]
واقعیت این است که قرآن بدون کوچکترین تحریفى در بین ما موجود است.
امروزه در مجموعههاى هنرى و فرهنگى و آثار باستانى قرآن هایى موجود است که نگارش آنها به بیش از هزار سال مىرسد، و همه نسخههاى موجود قرآن از آغاز تاکنون بدون هیچ تحریف و کاستى و یا زیادتى موجود است، این خود بهترین دلیل بر تحریف ناپذیرى قرآن است
[1] حجر (7) آیة 9.
[2] فصلت (41) آیة 42.
[3] ر.ک: تفسیر نمونه، ج1، ص 8 - 10؛ قرآن هرگز تحریف نشده، آیت الله حسن زاده، آملی ص 28.
[4] ابوعبدالله زنجانی، تاریخ قرآن، ص 24.
[5] نهج البلاغه (فیض الاسلام)، ص 403، خطبة133.
[6] همان، ص 632، خطبة 189.
[7] تفسیر نمونه، ج 11، ص 21 - 26.
[8] ر.ک: حسن زاده آملی، قرآن هرگز تحریف شده؛ آیت الله خویی، بیان، ج 1، ص 305.
[9] علامه طباطبایی، تفسیر المیزان (ترجمه) ج 12، ص 150.
[10] محمد هادی معرفت، مصونیت قرآن از تحریف، ص 69 (حاشیه حضرت امام بر کفایه الاصول، بحث حجت ظواهر).
[11] آیت الله جوادی آملی، تسنیم، ج1، ص 99.
[12] باب حادی عشر (اعتقادات صدوق)، ص 93.