سفارش تبلیغ
صبا ویژن
</

 

این وبلاگ آماده پاسخ گویی به تمام سئوالات و شبهات اعتقادی ، قرآنی ، فقهی ، فلسفی و حدیثی می باشد
 

 

دی 1384 - پاسخ به پرسش ها و شبهات قرآنی

 

تماس سایت های مشابه قرآنی فلسفی فقهی زنان حدیثی تربیتی اعتقادی

محمدرضا بهروز :: 84/10/17:: 12:6 عصر

قرآن کریم معجزة جاویدان، و سند رسالت نبی خاتم حضرت محمد(ص) است.

 این کتاب آسمانی ویژگی ها و امتیازاتی دارد، از جمله این که از آغاز نزول تا کنون از تحریف مصون مانده است و قران فعلی دقیقاً و بدون کم و زیاد همان قرآنی است که بر پیامبر اکرم(ص) نازل شده، حتی کلمه و حرفی از آن کم و زیاد نگردیده است، چرا که حافظ و پاسدار قرآن، خدای قادر و توانا است.

  خداوند فرمود: "إنّا نحن نزّلنا الذکر و إنّا له لحافظون؛ ما قرآن را نازل کردیم و ما خود نگهدار آن خواهیم بود".[1] 

  در این آیه خدا خویشتن را ضامن نگهداری قرآن معرفی کرده است. از این جا معلوم می شود که اگر جن و انس و تمام قدرت ها بر ایجاد خلل در قرآن متحد شوند، هیچ کاری از پیش نخواهند برد، از این رو خدا فرمود: "در قرآن هیچ گونه خللی از هیچ جهت وارد نمی شود، و از جانب خداوند فرزانه و ستوده نازل گشته است".[2] 

   برخی از دلایل عدم تحریف قرآن:

  1ـ عقل انسان حکم می کند که احتمال هر گونه تغییر و تبدیل از قرآن کریم به دور است، زیرا قرآن کتابی است که از روز اوّل مورد عنایت و اهتمام مسلمانان بوده است. قرآن برای مسلمانان همه چیز بوده است: قانون اساسی، دستور عمل زندگی، برنامه حکومت، کتاب مقدس آسمانی و رمز عبادت و بندگی.

  با دقت در این موضوع روشن می شود که اصولاً کم و زیاد در آن امکان نداشته است.

  قران کتابی بود که مسلمانانِ نخستین همواره در نمازها، در مسجد، در خانه، در میدان جنگ، به هنگام رو به رو شدن با دشمنان و به عنوان استدلال بر حقانیت مکتب از آن استفاده می کردند.

  از تواریخ اسلامی استفاده می شود که تعلیم قرآن را مِهر زنان قرار می دادند. اصولاً تنها کتابی که در همه محافل مطرح بوده و هر کودکی را از آغاز عمر با آن آشنا می کردند و هر کس می خواست درسی از اسلام بخواند، آن را به او تعلیم می دادند، قرآن مجید بود.

  آیا با چنین وضعی کسی احتمال می دهد که دگرگونی در این کتاب آسمانی رخ دهد؟ به خصوص با توجه به این که قران؛ به صورت یک مجموعه با همین شکل فعلی در عصر خود پیامبر جمع آوری شده بود،[3] و مسلمانان سخت به یادگرفتن و حفظ آن اهمیت می دادند.

 اصولاً شخصیت افراد در آن عصر تا حد زیادی به این شناخته می شد که چه اندازه از آیات را حفظ کرده بودند. شمار حافظان قرآن به اندازه ای زیاد بود که در تواریخ می خوانیم در یکی از جنگ ها که زمان ابوبکر واقع شد، چهارصد نفر از قاریان قرآن به قتل رسیدند. در داستان "بئر معونه" (یکی از آبادی های نزدیک مدینه) و جنگی که در آن منطقه در زمان حیات پیامبر(ص) اتفاق افتاد می خوانیم که جمع کثیری از قاریان در حدود هفتاد نفر شربت شهادت نوشیدند.

  از این مطالب روشن می شود که حافظان و قاریان و معلّمان قرآن آن قدر زیاد بودند که تنها در یک میدان جنگ این تعداد شربت شهادت نوشیدند. 

  هم چنان که گفتیم قرآن فقط قانون اساسی برای مسلمانان نبود، بلکه همه چیز آن ها را تشکیل می داد، مخصوصاً در آغاز اسلام که هیچ کتابی جز آن نداشتند و تلاوت و قرائت و حفظ و تعلیم و تعلّم مخصوص قرآن بود.

  قرآن یک کتاب متروک در گوشة خانه و یا مسجد که گرد و غبار فراموشی روی آن نشسته باشد نبود تا کسی از آن کم کند یا بر آن بیفزاید.

  مسئله حفظ قران به عنوان یک سنت و یک عبادت بزرگ همیشه در میان مسلمانان بوده و هست، حتی پس از آن که قرآن به صورت کتاب تکثیر شد و در همه جا پخش گردید و حتی بعد از پیدا شدن صنعت چاپ که سبب شد این کتاب به عنوان پر نسخه‌ترین کتاب در کشورهای اسلامی چاپ و نشر گردد، باز مسئله حفظ قرآن به عنوان یک سنت دیرینه و افتخار بزرگ، موقعیت خود را حفظ کرد، به طوری که در هر شهر و دیار همیشه جمعی حافظ قرآن بوده و هستند.

 اکنون در بعضی کشورهای اسلامی مدرسه هایی وجود دارد که برنامه شاگردان آن در درجة اوّ حفظ قرآن است.

اکنون در کشور پاکستان بیش از یک میلیون و نیم حافظ قرآن وجود دارد، سنت حفظ قرآن از عصر پیامبر(ص) و به دستور و تأکید آن حضرت در تمام قرون ادامه داشته است. هم چنین سنت قرائت قرآن در شب ها و روزهای متعدد و ثواب بسیاری که بر قرائت ذکر شده است. آیا با چنین وضعی هیچ گونه احتمالی در مورد تحریف قرآن امکان پذیر است؟! مسلّماً نه.

  2ـ علاوه بر همة این مسأله نویسندگان وحی است، یعنی کسانی که بعد از نزول آیات بر پیامبر، آن را یادداشت می کردند که شمار آن ها را از چهارده تا چهل و سه نفر نوشته اند. 

  ابوعبدالله زنجانی در کتاب "تاریخ قرآن" می گوید: "پیامبر(ص) نویسندگان متعددی داشت که وحی را یادداشت می کردند و آن ها چهل و سه نفر بودند که از همه مشهورتر خلفای چهارگانة نخستین بودند، ولی بیش از همه "زیدبن ثابت" و امیر مؤمنان علی بن ابی طالب(ع) ملازم پیامبر در این رابطه بودند".[4] البته همه کاتبان وحی، همه آیات را نمی نوشتند، بلکه در مجموع آیات را می نوشتند. 

  کتابی که این همه نویسنده داشته، چگونه ممکن است دست تحریف کنندگان به سوی آن دراز شود؟

  3ـ دعوت همة پیشوایان اسلام به قرآن موجود: بررسی کلمات پیشوایان بزرگ اسلام نشان می دهد که از آغاز اسلام، همه یک زبان مردم را به تلاوت و عمل به قرآن موجود دعوت می کردند، و این نشان می دهد که کتاب آسمانی به صورت یک مجموعة دست نخورده در همة قرون، از جمله قرون نخستین اسلام بوده است.

  مولای متقیان علی(ع) بعد از رسیدن به خلافت هیچ گونه اشاره ای به کم یا زیاد شدن قرآن نفرمود. نه تنها این کار را نکرد،‌ بلکه بارها مردم را به عمل و چنگ زدن به قرآن موجود دعوت نمود. اگر کم و زیادی در قرآن پیش آمده بود،  مسلّماً حضرت قرآن اصلی را بر مردم عرضه می نمود. حضرت فرمود: "کتاب خدا میان شما است. سخنگویی است که هرگز زبانش به کندی نمی گراید، و خانه ای است که هیچگاه ستون هایش فرو نمی ریزد. وسیلة عزت است، آن چنان که یارانش هرگز مغلوب نمی شود".[5] 

  نیز فرمود: "کتاب خدا نوری است خاموش نشدنی و چراغ پرفروغی است که به تاریکی نمی گراید".[6] 

  اگر دست تحریف به دامن این کتاب آسمانی دراز شده بود، امکان نداشت امام علی(ع) این گونه به آن دعوت کند و به عنوان چراغی که به خاموشی نمی گراید، معرفی کند. مانند این تعبیرها در سخنان علی(ع) و سایر پیشوایان دین، گواه و دلیل روشنی است بر عدم تحریف قرآن کریم.

  4ـ اصولاً پس از قبول خاتمیت پیامبر(ص) و این که اسلام آخرین آیین الهی است، و رسالت قرآن تا پایان جهان برقرار خواهد بود، چگونه می توان باور کرد که خدا این یگانه سند اسلام و پیامبر خاتم را پاسداری نکند؟ آیا تحریف قرآن ما جاودانگی اسلام طیّ هزاران سال و تا پایان جهان مفهومی می تواند داشته باشد؟![7] 

  چون یکی از دلایل تجدید نبوت ها، تحریف کتاب آسمانی بوده است و اگر این تحریف در قرآن صورت گرفته بود، باید پیامبری از طرف خداوند برای اصلاح می آمد، در حالی پیامبر اسلام، خاتم پیامبران شناخته شده و خود نیز آن را بیان کرده است. 

  با توجه به این دلایل و دلایل فراوان دیگر که در کتاب هایی که در زمینه عدم تحریف قرآن نوشته شده و لا به لای کتاب های دیگر موجود است،[8] علما و دانشمندان و مفسران اسلامی، با قاطعیت تمام، مسئلة تحریف قرآن را ردّ کرده و معتقد شده اند که قرآن مجید به هیچ وجه تحریف نشده و تحریف نخواهد شد، زیرا امکان تحریف دراین کتاب آسمانی راه ندارد.

  مرحوم علامه طباطبایی می فرماید: "یکی از ضروریات تاریخ اسلام این معنا است که تقریباً در 14 قرن قبل، پیغمبر از نژاد عرب به نام محمد(ص) مبعوث به نبوت شده و ادعای نبوت کرده است، و نیز کتابی آورده که آن را به نام قرآن نامیده، و در طول حیاتش مردم را به آن شریعت دعوت می کرده. و نیز از مسلّمات تاریخ است که آن جناب با همین قرآن تحدّی کرده و آن را معجزة نبوت خود خوانده، و نیز هیچ حرفی نیست در این که قرآن موجود در این عصر همان قرآنی است که او آورده و برای بیشتر مردم معاصر خودش قرائت کرده است".[9] 

  امام خمینی(ره) می فرماید: "هر کس از اهتمام مسلمانان به جمع آوری قرآن و حفظ و ضبط قرائت و کتابت آن با خبر باشد، به سستی و بطلان پندار تحریف پی می برد، و اخباری که اهل تحریف به آن تمسک جسته اند، یا چنان ضعیف است که نمی توان بدان استدلال نمود و یا اخباری جعلی بوده که نشانه های جعل از سر و روی آن می بارد، و یا مفهوم آن به قدری بیگانه و دور از واقعیت است که نمی توان به آن اعتنا کرد".[10] 

  تحریف قرآن به زیاده، به معنای افزودن چیزی بر قرآن، میان مسلمانان هیج قائلی ندارد،[11] و اما تحریف به نقیصه یعنی کاستن از آیات، تنها برخی از علما بدان معتقد بودند. این را هم علمای شیعه و سنی جواب قاطع داده اند، تا جایی که مرحوم شیخ صدوق عقیده بر مصونیت قرآن از تحریف را از اصول شیعه دانسته و می فرماید: "اعتقاد ما این است: قرآنی که خداوند متعال بر پیامبرش حضرت محمد(ص) نازل 

  فرمود، همان است که در یک مجلد و در دسترس همة مردم قرار دارد و هرگز بیش از آن نبوده است، و هر کس به ما نسبت دهد که ما می گوییم قرآن بیش از این است، مسلّماً دروغگو می باشد".[12] 

واقعیت این است که قرآن بدون کوچک‏ترین تحریفى در بین ما موجود است.
امروزه در مجموعه‏هاى هنرى و فرهنگى و آثار باستانى قرآن هایى موجود است که نگارش آن‏ها به بیش از هزار سال مى‏رسد، و همه نسخه‏هاى موجود قرآن از آغاز تاکنون بدون هیچ تحریف و کاستى و یا زیادتى موجود است، این خود بهترین دلیل بر تحریف ناپذیرى قرآن است

 

 [1] حجر (7) آیة 9.

[2] فصلت (41) آیة 42.

[3] ر.ک: تفسیر نمونه، ج1، ص 8 - 10؛ قرآن هرگز تحریف نشده، آیت الله حسن زاده، آملی ص 28.

[4] ابوعبدالله زنجانی، تاریخ قرآن، ص 24.

[5] نهج البلاغه (فیض الاسلام)، ص 403، خطبة‌133.

[6] همان، ص 632،‌ خطبة 189.

[7] تفسیر نمونه، ج 11، ص 21 - 26.

[8] ر.ک: حسن زاده آملی، قرآن هرگز تحریف شده؛ آیت الله خویی، بیان، ج 1، ص 305.

[9] علامه طباطبایی، تفسیر المیزان (ترجمه) ج 12، ص 150.

[10] محمد هادی معرفت، مصونیت قرآن از تحریف، ص 69 (حاشیه حضرت امام بر کفایه الاصول، بحث حجت ظواهر).

[11] آیت الله جوادی آملی، تسنیم، ج1، ص 99.

[12] باب حادی عشر (اعتقادات صدوق)، ص 93.

  


محمدرضا بهروز :: 84/10/17:: 12:4 عصر

خداوند متعال یگانه است، وشریک ندارد ولی آوردن ضمیر جمع به چند جهت ممکن است باشد:

1_ گاهی آوردن ضمیر جمع به جهت اهمیت دادن به موضوع مهمی بوده که باید به آن اهمیّت ویژه ای داده می شد، مانند حفظ و نگه داری قرآن از تحریف. خداوند می فرماید: "انّا نحن نزّلنا الذّکر و انّا له لحافظون؛[1] ما قرآن را نازل کردیم و خود آن را حفظ می کنیم".

این آیه متضمّن پنج ضمیر جمعاست که به جهت اهمیت دادن به قرآن است.

 بنابراین جمع آوردن ضمیر گاهی به جهت اهمیت موضوع است. 

2_ برخی از کارهای الهی به واسطه ملائکه که جنود و کارگزاران الهی هستند انجام می شود، در این گونه موارد ضمیر جمع آورده می شود مانند: "إنّا کلّ شی خلقناه بقدر؛[2] ما هر چیزی را به اندازه خلق کردیم".

3_ گاهی جمع آوردن ضمیر فقط برای تفخیم و تعظیم است، مانند: "انّا هدیناه السبیل؛[3] ما راه را به شما نشان دادیم".[4] گاه ضمیر متکلم وحده بیان می شود که عنایت خاص به چیزی و به خلق بلاواسطة چیزی معلوم شود و احتمال مداخلة غیر و وسائط دفع شود، مثل: "یا موسی انّنی أنا الله" در این مورد آوردن ضمیر جمع منافی با مقصود است.[5]

 پاورقی:

[1] حجر (15) آیة 9.

[2] قمر(54) آیة 49.

[3] انسان (76) آیة 3.

[4] آیت الله صافی، معارف دین، ج 1، ص 178.

[5] همان.

 


محمدرضا بهروز :: 84/10/17:: 12:2 عصر

 هر چند از امام مهدی وغیبت ایشان به صورت مشخص نامی برده نشده اماآیاتی از قرآن اشاره به قیام حضرت مهدی (ع ) دارد, از جمله : در سوره انبیاء آمده است : ((ولقد کتبنافی الز بور من بعد الذکر ان الارض برتها عبادی الصالحون ; در زبور بعد از ذکر (تورات ) تور داشتیم که بندگان صالح من حکومت زمین را به ارث می برند.(1)

در ذیل این آیه روایاتی آمده است که ((هم اصحاب ا لمهدی فی آخر الزمان ,آنان یاران مهدی (ع ) در آخر الزمان هستند)).

در سوره نور آمده است : (( وغدالله الذین آمنوا منکم . عملوالصالحات لیسیتخلفنهم فی الارض کما استخلف الذین من قبلهم و لیمکنن لهم دینهم الذی ارتضی لهم و لیبدلنهم من بعد خوفهم امنا یعبدتنی لایشرکون بی شیئا و من کفر بعد ذلک ماوئک هم الفاسقون ,(2)خداوند به کسانی از شما که ایمان آورده و اعمال صالح انجام داده اند, وعده داده است که آنان را خلیفه روی زمین کند, آن گونه که پیشینیان را خلافت بخشید و دین و آئینی را که برای آنان پسندیده است , پا بر جا و ریشه دار سازد و بیم و ترس آنان را به امنیت مبدل کند. آن چنان می شود که تنها مرا می پرستند وچیزی را شریک من نخواهند کرد و کسانی که بعد از آن کافر شوند, از فاسقان اند)).

آیه دیگری نیز اشاره به قایم حضرت مهدی دارد,: (( هوالذی الرسل رسوله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدین کله و لوکره المشرکون )).(3)شبیه این آیه در سوره فتح آمده است : ((هو الذی ارسل رسوله بالهدی ودین الحق لیظهره علی الدین کله )).(4)این آیات بر اساس روایاتی که ذیل و تفسیر آنها آمده ,تطبیق بر حضرت مهدی (ع ) شده است . (5)

1ـ انبیاء (21) آیه 15

2ـ نور (24 آیه 55

3ـ توبه (9) آیه 33.

4ـ فتح (48) آیه 28.

5ـ ناصر مکارم , پیام قرآن , ج 9 باتلخیص .

 

 

 


محمدرضا بهروز :: 84/10/17:: 12:2 عصر

 هر چند از امام مهدی وغیبت ایشان به صورت مشخص نامی برده نشده اماآیاتی از قرآن اشاره به قیام حضرت مهدی (ع ) دارد, از جمله : در سوره انبیاء آمده است : ((ولقد کتبنافی الز بور من بعد الذکر ان الارض برتها عبادی الصالحون ; در زبور بعد از ذکر (تورات ) تور داشتیم که بندگان صالح من حکومت زمین را به ارث می برند.(1)

در ذیل این آیه روایاتی آمده است که ((هم اصحاب ا لمهدی فی آخر الزمان ,آنان یاران مهدی (ع ) در آخر الزمان هستند)).

در سوره نور آمده است : (( وغدالله الذین آمنوا منکم . عملوالصالحات لیسیتخلفنهم فی الارض کما استخلف الذین من قبلهم و لیمکنن لهم دینهم الذی ارتضی لهم و لیبدلنهم من بعد خوفهم امنا یعبدتنی لایشرکون بی شیئا و من کفر بعد ذلک ماوئک هم الفاسقون ,(2)خداوند به کسانی از شما که ایمان آورده و اعمال صالح انجام داده اند, وعده داده است که آنان را خلیفه روی زمین کند, آن گونه که پیشینیان را خلافت بخشید و دین و آئینی را که برای آنان پسندیده است , پا بر جا و ریشه دار سازد و بیم و ترس آنان را به امنیت مبدل کند. آن چنان می شود که تنها مرا می پرستند وچیزی را شریک من نخواهند کرد و کسانی که بعد از آن کافر شوند, از فاسقان اند)).

آیه دیگری نیز اشاره به قایم حضرت مهدی دارد,: (( هوالذی الرسل رسوله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدین کله و لوکره المشرکون )).(3)شبیه این آیه در سوره فتح آمده است : ((هو الذی ارسل رسوله بالهدی ودین الحق لیظهره علی الدین کله )).(4)این آیات بر اساس روایاتی که ذیل و تفسیر آنها آمده ,تطبیق بر حضرت مهدی (ع ) شده است . (5)

1ـ انبیاء (21) آیه 15

2ـ نور (24 آیه 55

3ـ توبه (9) آیه 33.

4ـ فتح (48) آیه 28.

5ـ ناصر مکارم , پیام قرآن , ج 9 باتلخیص .

 

 

 


محمدرضا بهروز :: 84/10/12:: 12:58 عصر

.

برخی از سوره ها باحروفی آغاز می شود که چون ناپیوسته قرائت می شود، به حروف مقطعه نام گذاری شده است. تبیین این حروف از آغاز تاریخ تفسیرتاکنون همواره توجه مفسران و قرآن پژوهان را به خود معطوف داشته و در تحلیل آن دو راه پیموده اند:

 1- برخی این حروف را راز و رمزی میان خدا و رسول اکرم (ص) دانسته، از این رو آن را غیر قابل تفسیرمی دانند

 2- گروه دیگری (که بیشتر آن ها مفسران و قرآن شناسان هستند) برآنند که این حروف مانند سایر آیات اگر چه معرفت کنه آن میسور نیست، لیکن تفسیر پذیر است.(1)

ابتدا برخی از ویژگی های حروف مقطعه را ذکر می کنیم، سپس به برداشت ها و تحلیل های مفسرانی از حروف مقطعه می پردازیم. برخی از ویژگی های حروف مقطعه عبارت است از:

 1-حروف مقطعه از مختصات قرآن است و در سایر کتاب های آسمانی مانند تورات و انجیل سابقه ندارد.

 2- این حروف اختصاص به سوره های مکی یا مدنی ندارد، زیرا در 27 سوره مکی و در دو سوره مدنی آمده است.

   3- حروف مقطعه اوایل سوره ها ، برخی یک حرفی است ، مانند : "ن" و "ق" و برخی دو حرفی مانند : "طس" ، "یس" ، "طه" و "حم" و برخی سه حرفی، مانند : "الم"، "الر" و "طسم" و برخی چهار حرفی مانند : "المص" و برخی پنج حرفی، مانند: "کهیعص" و "حم عسق.(2)

 4 - برخی از این حروف اصلا تکرار نشده است، مانند "ن" و "ق" ؛ بعضی دوبار تکرار شده ، مانند "ص" که در سوره "ص" به طور مستقل ذکر شده و در سوره اعراف جزو "المص" قرار گرفته ؛ برخی از آن ها شش بار تکرار شده، مانند "الم" و بعضی از آنها هفت بار تکرار شده، مانند "حم" و آن سوره های هفتگانه به "حوا میم سبعه" موسوم است.

 5- حروف مقطعه پس از حذف مکررات آن ها چهارده حرف است.(3)

 6- در 29 سوره ای که حروف مقطعه دارد، در آغاز یا متن آنها سخنی از وحی، نبوت و قرآن است و این یک مطلب مشترک بین این سوره ها می باشد.

 7- بین حروف مقطعه هر سوره با محتوای آن سوره ارتباط خاصی است. بر این اساس ، همه سوره هایی که با حروف مقطعه همگون آغاز می شود، در خطوط کلی مضامین نیز همگون است. اما این که حروف مقطعه بر چه معنا و مفهومی دلالت دارد، آرا و احتمال های گوناگون ابراز شده که برخی از آن ها عبارت است از :

أ) حروف مقطعه از متشابهاتی است که علم آن مخصوص خدا است و درک آن میسور غیر خدا نیست.

ب) حروف مقطعه هر سوره نام همان سوره است، چنان که سوره های "یس" و "طه" و "ص" و "ق" هر کدام به نام حروف مقطعه خود نام گذاری شده اند.

پ) حروف مقطعه نام های قرآن کریم است.

ت) هر یک از حروف مقطعه، علامت اختصاری و اشاره به اسمی از حسنای الهی و برخی نیز رمز و اشاره به نام پیامبر اکرم (ص) است.

ث) حروف مقطعه اجزای اسم اعظم الهی است و اگر به درستی و از روی بصیرت ترکیب شود، اسم اعظم ظهور می کند. اسم اعظم نامی است که با آن می توان در جهان هستی، تصرف کرد و انسان های عادی به معرفت آن دسترسی ندارند.

ج) حروف مقطعه سوگندهایی است که خداوند یاد کرده بر این که قرآن، کلام و کتاب اوست. سر سوگند به این حروف آن است که حروف الفبا دارای شرافت و حرمت است.

چ) این حروف براساس حساب ابجد اشاراتی است به مدت بقای اقوام و امت ها و اجل آنها و نعمت ها و بلاها ، چنان که در روایات آمده است که "المص" ناظر به انقراض دولت اموی است.

ح) حروف مقطعه برای مرز بندی بین سوره ها و نشانه انقضای سوره قبلی و شروع سوره بعدی است.

خ) این حروف به منزله خلاصه و پیام اجمالی محتوای سوره است. (4)

د) حروف مقطعه مقدمه و کلید سوره ها است.

ذ) سوره های دارای حروف مقطعه مشترک ، در مضامین و سیاق نیز با یکدیگر مشابه و متناسب است و این تشابه ویژه میان سوره های مزبور با سایر سوره ها وجود ندارد.

ر) حروف مقطعه رمز و سری بین خدا و رسول اکرم (ص) است و مقصد از آن افهام دیگران نیست.

ز) خداوند می خواهد بگوید که قرآن از جنس همین حروف الفبا است که روزمره با آن سر و کار دارید اما از آوردن مثل آن ناتوان هستید و نمی توانید مثل قرآن بیاورید، پس بفهمید که این کلام از ناحیه خداوند است.

در بسیاری از سوره ها ، پس از حروف مقطعه ، آیه بعدی در مورد قرآن و نزول وحی است.

پی نوشت ها====

 1-آیت الله عبدالله جوادی آملی، تسنیم، ج2 ، ص 63 و.63

 2-همان ، ص 65 و 66

 3-بهاءالدین خرمشاهی، دانشنامه قرآن و قرآن پژوهی، ج1، ص 925

  4-تسنیم، ج2، ص 80 تا 95، با تلخیص

 

 


محمدرضا بهروز :: 84/10/12:: 12:54 عصر

 در قرآن بیش از سى مورد درباره شفاعت بحث شده است.

آیات شفاعت را مى توان به چهار دسته تقسیم نمود:

1_ به طور مطلق شفاعت را نفى مى کند، مثل آیه 48 بقره و آیه 254 بقره و 48 مدثر.

2_ آیاتى که شفیع را منحصراً خدا معرفى مى کند،‌مثل آیة 4 سجده و 44 زمر.

3_آیاتى که شفاعت را به اذن و فرمان خدا مشروط مى کند، مثل آیه 23 سبا.

4_ آیاتى که براى «شفاعت شونده» شرایطى را بیان کرده است. برخى از این شرایط جنبه اثباتى دارد مثل پذیرفته شدن در پیشگاه خدا و جلب رضایت و خشنودى حضرت حق تعالی؛ یعنى شفاعتِ شفاعت کنندگان شامل حال کسانى مى شود که بتواند رضایت خدا را جلب نماید، مثل آیة 28 انبیا، یا پایبندى به عهد و میثاق الهى را یکى از شرایط قبولى شفاعت دانسته است.

برخى شرایط جنبه سلبى دارد،(1) مثل: «ما لظالمین من حمیم و لا شفیع یطاع».(2)

از بررسى مجموع آیات شفاعت نتیجه گرفته مى شود که «منظور از آیات نفى کننده شفاعت این است که کسى به صورت استقلالی چنین حقى ندارد، چنانکه در آیه الکرسى مى خوانیم: «من ذالّذى یشفع عنده إلاّ باذنه». و منظور از آیات اثبات کننده این است که اصلاً و ذاتاً شفاعت براى خدا است و براى غیر خدا به اذن او است؛ یعنى این مقام ممکن است براى غیر خدا باشد اما با اذن و اجازه‌ او».(3)

به دیگر عبارت: از بیانات قرآن استفاده مى شود که:

1- با توجه به مضمون آیات" شفاعت شافعان مسلّم و قطعى است.

2- شفاعت بى قید و شرط نیست، بلکه شرایطى دارد؛ از نظر جرمى که درباره آن شفاعت مى شود؛ ونیز شخص شفاعت شونده و شفاعت کننده چه کسانی می توانند باشند.

با بررسى قیود و شرایط  فلسفه شفاعت روشن مى شود.(4)

 

در روایات نیز موضوع شفاعت  و شفاعت کننده گان و شونده گان باصراحت بیشتر و با تفصیل و بیان جزئیات ذکر شده است.

 (1) تفسیر نمونه، ج1، ص 228 – 226، ذیل تفسیر آیه‌ 48 بقره.

(2) غافر (40) آیة 18.

(3) تفسیر المیزان، ترجمة آیت الله مکارم شیرازی،‌ج1،‌ چاپ پنجم، ص 208.

(4) تفسیر نمونه، ج1، ص 228.

 

 

 


محمدرضا بهروز :: 84/10/11:: 7:34 عصر

آیا قرآن مخصوص اعراب زمان رسول خدا(ص) است یا شامل تمام دوران مى شود؟

قرآن و آیین پیامبر اسلام(ص) جهانی است و به قوم و منطقه خاصى اختصاص ندارد.

بهترین سند این سخن، قرآن کریم است که فرمود: «و ما أرسلناک الاّ کافةً للناس بشیراً و نذیراً؛ ما تو را بشارت دهنده و ترساننده، براى عموم مردم فرستادیم». نیز فرمود: «و ما أرسلناک الا رحمةً للعالمین؛ ما تو را جز براى رحمت جهانیان نفرستادیم».

از این رو مى بینیم قرآن در دعوت هاى خود از لفظ «الناس» بهره گرفته و مى گوید: «یا أیّها النّاس قدجائکم الرّسول بالحقّ من ربّکم فآمنوا خیراً لکم؛ اى مردم، رسولى از جانب پروردگار شما به حق نزد شما آمده است. پس به او ایمان بیاورید که براى شما بهتر است».

البته رسول گرامى اسلام(ص) زمانى که دعوت خویش را ‌آغاز کرد، به طور طبیعى انذار خود را در مرحله نخست، متوجه قوم خود فرمود تا جمعیتى را که پیش از او براى آنان بیم دهنده اى نیامده بود، انذار کند: «بل هو الحق لتنذر قوماً ما أتاهم من نذیرٍ من قبلک؛اما این سخن حقى است از سوى پروردگارت تا گروهى را انذار کنى که پیش از تو انذار کننده اى براى آنان نیامده است». این به معناى آن نبود که قلمرو رسالت وی،‌ محدود به ارشاد گروهى خاص است. بدین جهت گاه مى بینیم که قرآن در عین این که جمعیت خاصى را مورد دعوت قرار مى دهد،‌ بلافاصله آن را براى همة کسانى که دعوت او مى تواند به آنان برسد،‌ حجت مى شمرد و مى فرماید: «و أوحى إلیّ هذاالقرآن لانذرکم به و من بلغ؛ این قرآن بر من وحى شده تا به آن، شما و همة کسانى را که این پیام به آنان مى رسد،‌ انذار کنم».

بدیهی است که پیامبران در درجه نخست بایستى قوم خود را به آیین خویش دعوت کنند، خواه دعوت آنان جهانى باشد، خواه منطقه ای.
قرآن در این مورد یادآور مى شود که «هیچ پیامبرى را جز به زبان قوم خویش نفرستادیم».

ارسال رسول به زبان قوم خویش هرگز به معنى انحصار دعوت به آن گروه نیست،‌ همان گونه که قرآن به زبان عربى است و خود را جهانى معرفى مى نماید.

امام علی(ع) در مورد قرآن مى فرماید: «فالقرآن آمرٍ زاجرٍ، و صامتٍ ناطقٍ، حجة الله على خلقه، اخذ علیه میثاقهم، وارتهن علیهم انفسهم ...؛ قرآن فرمان دهنده اى است بازدارنده؛ ساکتى است گویا و حجت خداوند است بر مخلوقاتش. خداوند پیمان عمل به قرآن را از بندگان گرفته و آنان را در گرو دستورهاى آن قرار داده، نورانیت آن را تمام،‌و دینش را با آن کامل ساخته است».

از حضرت صادق(ع) سؤال شد: چگونه است که هر چه قرآن نشر و تدریس مى شود، چیزى جز تازگى نمى افزاید؟ حضرت جواب داد: «علتش این است که خداوند قرآن را براى زمان خاص و قوم و مردم خاص قرار نداد، بدین خاطر است که قرآن در هر زمانی، جدید و براى هر قومى تا روز قیامت تازه است».

پس قرآن و حدیث، قرآن را کتاب زندگى بشریت تا قیامت معرفى نموده اند،‌از این رو مسلمانان دین اسلام را دین خاتم و کتاب آسمانى آن را برنامة‌ سعادت براى همة بشریت در هر زمان و مکان مى دانند.

-سبا (34) آیة 28.

انبیاء (21) آیة 107.

نساء (4) آیة 170.

سجده (32) آیة ‌3.

انعام (16) آیة‌ 19.

ابراهیم (14) آیة‌4.

نهج البلاغه (فیض الاسلام) ص 592، خطبة 182.

بحارالانوار، ج 89، ‌ص 15، حدیث 8.


محمدرضا بهروز :: 84/10/11:: 7:32 عصر

و بینهما حجاب و على الاعراف رجال یعرفون کلاًّ بسیماهم و نادوا اصحاب الجنّة أن سلام علیکم لم یدخلوها و هم یطمعون ; بین اهل بهشت و اهل جهنم حجاب و پرده است , و بر اعراف مردانى هستند که مردم را ازچهره هایشان مى شناسند و آنان به اهل بهشت ندا مى دهند: سلام علیکم . آنان هنوز داخل بهشت نشده اند, ولى امید وطمع دارند که داخل بهشت شوند>.
دربارهء اعراف اقوال و احتمالات مختلفى وجود دارد:
1 اعراف جایى است که مُشْرِف بر اهل بهشت و اهل جهنم است .
2 دیوارى است میان بهشت و جهنم .
3 تلّى و بلندى میان بهشت و جهنم است که بر روى آن عده اى از گناه کاران قرار دارند.
4 دیوارى است که خداوند بین مؤمنان و منافقان در آیه ذکر کرده است (فضرب بینهم بسور له باب ٌ).
5 معناى اعراف جایگاه شناسایى بین بهشتیان و جهنمیان است .
6 اعراف همان پل صراط است .
(المیزان , ج 8 ص 126)
دربارهء اهل اعراف یعنى کسانى که بر اعراف قرار دارند, دوازده قول نقل شده است که اصول آن ها به سه قول برمى گردد:
1 اهل اعراف رجالى از اهل منزلت و کرامت هستند, مانند انبیا و شهدا و فقها.
2 کسانى که اعمال خوب و بدشان مساوى است .
3 عدّه اى از ملائکه هستند.
از سیاق آیات استفاده مى شود که قول اوّل درست مى باشد
(پـاورقى 2.المیزان , ج 8 ص 129)
تعداد روایاتى که قول اوّل را تأیید مى کند, بیشتر است . به چند روایت اشاره مى کنیم :
1 - از امیرالمؤمنین 7نقل شده است که فرمود: <ما بر اعراف خواهیم بود. یاران خود را از چهره هایشان مى شناسیم >.
(پـاورقى 3.الصافى , ج 2 ص 199)
2-  از سلمان فارسى نقل شده است که از پیامبر بیشتر از ده مرتبه شنیدم که به على (ع)فرمود: <اى على ! تو واوصیاى بعد از تو اعراف بین بهشت و جهنم خواهید بود و داخل بهشت نمى شود مگر کسى که شما را بشناسد و شما نیزاو را بشناسید و داخل جهنم نمى شود مگر کسى که شما را انکار کند یا شما او را نشناسید.
(پـاورقى 4.همان .)
3 - از على (ع)نقل شده است که فرمود: <ما در روز قیامت بین بهشت و جهنم مى ایستیم . هر کس ما را یارى کرده باشد, او را مى شناسیم و وارد بهشت مى کنیم و هر کس با ما دشمنى کرده باشد, از چهره اش او را مى شناسیم و او راوارد جهنم مى کنیم .
(پـاورقى 1.الصافى , ج 2 ص 199)
4 - امام باقر(ع)فرمود: <اهل اعراف آل محمد(ع)هستند داخل بهشت نمى شود مگر کسى که آنان رابشناسد>.
(پـاورقى 2.همان .)
5 - امام صادق (ع)فرمود: <حسابرسى هر امّتى با امام زمان خودش خواهد بود و ائمه دوستان خود را ازچهره هایشان مى شناسند>.
(پـاورقى 3.همان .)
بدون شک دو گروه در اعراف حضور دارند:
الف ) گروهى مانند ائمهء پیامبران و اوصیاى آنها که نظارت بر وضع بهشتیان و دوزخیان دارند.
ب ) گروه دیگر گنهکاران از امت هاى پیشین و امت محمد مى باشند که آن ها امیدوارند مورد شفاعت واقع شودن ,چون نه کفهء اعمال بد آن ها مى چربد, نه کفهء اعمال بد آن ها.


محمدرضا بهروز :: 84/10/11:: 7:28 عصر

خدا جهان را در شش روز خلق کرد, بعد عرش را آفرید. عرش چه بود و این که بر آب قرارگرفت , یعنى چه ؟
دراین جا سه سؤال هست :
1 خلقت آسمان ها و زمین در شش روز یعنى چه ؟
2 عرش چیست ؟
3 عرش بر آب قرار گرفته است , یعنى چه ؟
ابتدا جواب سؤال دو را مطرح مى کنیم :
معناى حقیقى عرش را کسى نمى داند. عرش در لغت عرب به معناى تخت حکومت و پادشاهى است . در این آیات عالم هستى را مملکت خدا دانسته شده و بلا تشبیه , خدا را به منزله پادشاهى که بر مملکتى حکومت مى کندتشبیه کرده است , چون از قدیم در ذهن این طور بود که پادشاهان تخت پادشاهى دارند و بر آن تکیه مى زنند ودستور و فرمان صادر مى کنند و کارها را رتق و فتق مى کنند.
در این آیه نیز براى تقریب به ذهن حکومت و قدرت لا یزال الهى بر جهان را به این تعبیر آورده است : <ثم استوى على العرش ; بر عرش مستولى شد>.
راغب اصفهانى در المفردات گوید: حقیقت عرش بر کسى معلوم نیست و آن چه از معناى عرش در ذهن هاهست , در مورد خداى متعال صحیح نیست . عده اى گفته اند: عرش فلک اعلى است و کرسى فلک کواکب است .
ازرسول گرامى اسلام (ص)نقل شده است : آسمان هاى هفت گانه و زمین هاى هفت گانه نسبت به کرسى مانند حلقه اى است که دریک بیابان بزرگ افتاده و کرسى نزد عرش خدا به همین منزلت است .
(پـاورقى 1.المیزان , ج 8 ص 147 به نقل از مفردات راغب اصفهانى .)
این آیه در حقیقت مالکیت و حکومت خدا را بر تمامى هستى , اعم از عالم ماده و مادیّات و عالم ملکوت ترسیم مى کند. در حقیقت عرش مرکز فرماندهى خداى تعالى و کرسى تمامى عالم است : <وسع کرسیُّهُ السموات و الارض ;کرسى خدا وسعت تمامى آسمان ها و زمین را دارد.
(پـاورقى 1.همان , ص 150)
مرحوم علامهء طباطبایى مى فرماید: درباره این گونه کلمات (عرش و کرسى ) چند قول است :
1 عده اى مى گویند: درباره این گونه الفاظ نباید بحث کنیم و بحث دربارهء آن ها حرام است , چون بحث ازچیزهایى که ماوراى ظواهر کتاب سنّت است , بدعت و حرام است .
2 عده اى مى گویند بحث و کاوش و فکر در این گونه کلمات اشکالى ندارد.
این گروه بر سه نظرند:
این گونه کلمات (عرش و کرسى ) را بر معناى ظاهرشان حمل مى کنیم , مثلاً عرش چیزى است که خلق شده ومانند تخت , پایه هایى دارد و بر آسمان هفتم نهاده شده و خداى متعال بر آن تکیه زده است , مانند پادشاهى که برتخت پادشاهى تکیه مى زند. اینان را <مشبّه > مى گویند. کتاب و سنّت و عقل این نظریه را باطل مى داند, چون خداوند متعال نه در مکانى است و نه تکیه بر چیزى مى زند.
ب ) عرش , فلک نهم است که بر عالم جسمانى محیط است که در داخل آن کرسى قرار دارد که به آن فلک هشتم مى گویند و در درون فلک هشتم , فلک هاى هفتگانه که زحل و مشترى و مرّیخ و خورشید و زهره و عطارد و قمر(ماه ) هستند, هر کدام به ترتیب بر دیگرى احاطه دارند.
این نظریه مطابق با هیئت بطلمیوس است , لکن ظاهر بسیارى از آیات این نظریه را نمى پسندد. ثانیاً به پیشرفت علمى جدید این نظریه را رد مى کند.
ج ) قول دیگر این است که اصلاً عرش و کرسى مصداق خارجى ندارد و آن چه در آیات <ثم استواى على العرش > یا <الرحمن على العرش استوى > آمده , کنایه از استیلاى خداى متعال بر عالم خلق است , یا معناى استواى برعرش , شروع در تدبیر عالم است , کما این که ملوک وقتى مى خواهند در امور کشور تدبیر کنند, بر تخت پادشاهى مى نشینند و شروع به امر و نهى مى کنند. این نظریه گرچه بد نیست , لکن منافات ندارد که عرش یک حقیقت خارجى داشته باشد که ما از آن به این گونه امور تعبیر مى کنیم . گرچه سلطنت و ریاست و مالکیت و استیلا و پادشاهى وسیادت و ولایت و... امور اعتبارى هستند, ولى مانعى ندارد که همه حاکى از یک واقعیت خارجى باشد که حقیقت آن براى ما روشن نباشد, ولى آن چیز, وهمى و اعتبارى نباشد.
خلاصه در عین این که <انّ اللّه على العرش استوى > تمثیل است , ولى حکایت از واقعیتى مى کند. پس ظاهرآیات قرآن دلالت مى کند که عرش و کرسى حقیقتى از حقایق عالم است و مصداق خارجى دارد, امّا نه به آن معنا که در ذهن ما مفهوم است . کما این که در آیهء نور, زُجاجه و شجرهء زیتونه و زیتون و در جاهاى دیگر عرش و لوحِ کتاب همه حقایق واقعى و خارجى هستند و مصداق خارجى دارند, امّا نه بدان معناهایى که ما در ذهنمان مى فهمیم .()
(پـاورقى 1.المیزان , ج 8 ص 153)
اما این که آسمان و زمین در شش روز آفریده شد (ولقد خلقنا السموات و الارض و ما بینهما فى ستّة ایام ) بایددید مراد از <یوم > چیست ؟ آیا مراد روزهایى از قبیل روزه هاى کره زمین که 12ساعت یا 24ساعت است مى باشد,یا مراد چیز دیگرى است ؟
علامهء طباطبایى فرمود: مراد از روز (یوم ) به معناى ظرف زمان و دوره اى از دوران و بُرهه اى از زمان است .
(پـاورقى 2.المیزان , ج 10 ص 150)
استعمال یوم به این معنا زیاد به کار مى رود که در فارسى به آن <روزگار> یا <دوران > مى گویند, مانند روزگار ودوران هخامنشیان .
<هو الّذى خلق السموات والارض فى ستة ایّام ; همهء آسمان ها و زمین را در شش روز آفرید>.
(پـاورقى 3.هود (11, آیهء 7)
در آیهء دیگر آمده : <فقضاهنّ سبع سماوات فى یومین ; هفت آسمان را در دو روز آفرید>.
(پـاورقى 4.سجده (32 آیهء 12)
<و خلق الارض فى یومین ... و قدّر فیها اقواتها فى أربعة ایّام ; زمین را نیز در دو روز و سایر موادّ و مواد غذایى رادر دو روز آفرید که مجموعاً شش روز مى شود>.
اما در مورد این که عرش خدا بر آب قرار دارد, شاید کنایه از این باشد که ملک خداى تعالى در هنگامى که مى خواست عرش را بیآفریند, بر آب استوار بود و چون آب مادهء حیات است , به معناى این است که عرش الهى که تخت پادشاهى خدا است بر بهترین ماده که مادهء حیات است , استوار بود. این براى اهمیّت دادن به عرش است .
(پـاورقى 1.المیزان , ج 10 ص 150)
این احتمال نیز مى رود که گاهى <ماء> به هر شىء مایع گفته مى شود, مانند فلزّات مایع و امثال آن .
ممکن است در آغاز آفرینش جهان هستى به صورت مواد مذابى بوده یا به صورت گازهاى فوق العاده فشرده اى که شکل مواد مذاب و مایع را داشته بوده , سپس در این تودهء آبگونه حرکات شدید و انفجارات عظیمى رخ داده وقسمت هایى به خارج پرتاب شده و کواکب و سیارات یکى پس از دیگرى تشکیل یافته است . بنابراین جهان هستى و پایهء تخت قدرت خدا نخست بر این مادهء عظیم آبگونه قرار داشته است . در سورهء انبیاء به همین مطلب اشاره شده است : <أولم یرالّذین کفروا أنّ السموات و الارض کانتا رتقاً ففتقناهما و جعلنا من الماء کل شىء حى
(پـاورقى 2.انبیاء (21 آیهء 30)
آیا آنان که خدا را انکار مى کنند, با چشم علم و دانش این حقیقت را ندیدند که آسمان ها و زمین در آغاز به هم پیوسته بود و سپس ما آن ها را از هم گشودیم و هر موجود زنده اى را از آب آفریدیم .
(پـاورقى 3.تفسیر نمونه , ج 9 ص 26)


محمدرضا بهروز :: 84/10/11:: 7:22 عصر

 آیات زیادى در قرآن مجید وجود داردکه به صورت غیر مستقیم مربوط به شخصیت و امامت حضرت على(ع) و خاندان کریم آن حضرت(ع) مى‏باشد، و ما به عنوان نمونه تعدادى از این آیات را براى شما ارسال مى‏کنیم و از آن جا که زمان پاسخ گویى ما در این واحد کوتاه بوده و باید به پاسخ سؤلات دیگران نیز بپردازیم، منابعى را به شما معرفى نموده، تا خود شما هم به آن‏ها مراجعه نموده و بهره و نتیجه‏گیرى نهایى را به دست آورید. همان طور که مى‏دانید آیاتى که در زمینه امامت خاصه وارد شده است، به دو بخش تقسیم مى‏گردد:
1 - آیاتى که به طور مستقیم، مسئله امامت را مورد توجه قرار مى‏دهد و به وضوح از آن بحث مى‏کند.
2 - آیاتى که به طور غیر مستقیم از این مسئله بحث مى‏کند.
گر چه آیات قرآن در هر دو قسمت فروان است، ولى آیاتى که روشن‏تر در هر دو بخش نازل شده را گزینش نموده و نخست به سراغ آیات زیر مى‏رویم (البته براى جلوگیرى از طولانى شدن مطلب، ترجمه آیات را به قرآن مراجعه کنید):
1 - آیه تبلیغ: «یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلّغت رسالته، و اللَّه یعصمک من الناس، ان اللَّه لا یهدى القوم الکافرین».(1)
2 - آیه ولایت: «انّما ولیکم اللَّه و رسوله و الّذین امنو الّذین یقیمون الصّلوة و یؤتون الزّکاة و هم راکعون».(2)
3 - آیه اولى الامر: «یا ایها الّذین آمنوا اطیعوا اللَّه و اطیعوا الرّسول و اولى الامر منکم».(3)
4 - آیه صادقین: «یا ایها الّذین آمنوا اتقوا اللَّه و کونوا مع الصّادقین».(4)
5 - آیه قربى: «قل لا اسئلکم علیه اجرا الا المودة فى القربى». (5)
بخش دوم: آیات فضائل حضرت على(ع):
در این بخش به سراغ آیاتى از قرآن مجید مى‏رویم که مستقیماً مسئله خلافت و ولایت را بازگو نمیکند، ولى فضیلتى بزرگ از حضرت على(ع) را در بر گرفته و در مجموع نشان مى‏دهد که حساب على(ع) از دیگران کاملاً جدا است:
1 - آیه مباهله: «فمن حاجک فیه من بعد ما جائک من العلم فقل تعالوا ندع ابنائناو ابنائکم و نسائنا و نسائکم و أنفسنا و انفسکم ثمّ نبتهل فنجعل لعنة اللَّه على الکاذبین». (6)
2 - آیه خیر البریّه: «انّ الّذین آمنوا و عملوا الصالحات اولئک هم خیر البریّه».(7)
3 - آیه لیلة البیت: «و من الناس من یشرى نفسه ابتغاء مرضات اللَّه و اللَّه رؤوف بالعباد». (8)
4 - آیه حکمت: «یؤتى الحکمة من یشاء و من یؤت الحکمة فقد اوتى خیراً کثیراً و ما یذکّر الاّ اولوا الباب».(9)
5 - آیات سوره هل أتى(انسان): «هل أتى على الانسان حین من الدّهر لم یکن شیئاً مذکوراً».(10)
مخصوصاً آیات هفتم تا دهم این سوره، و تا آخر سوره انسان که انشاء اللَّه مراجعه مى‏فرمایید.
6 - آیات آغاز سوره برائت: آیات آغاز سوره برائت که درباره اعلان جنگ به مشرکان پیمان شکن نازل شده، و تقریباً تمام مفسران و مورّخان اتّفاق نظر دارند که در سال نهم هجرى هنگامى که این آیات نازل شد و پیمان‏هاى این گروه از مشرکان رانقض کرد، پیامبر(ص)، ابوبکر را براى ابلاغ این فرمان انتخاب نمود تا به هنگام حجّ در مکه آن را براى عموم مردم بخواند، ولى چیزى نگذشت که آیات را از او گرفت و به على(ع) داد و آن حضرت را مأمور ابلاغ آن کرد تا در مراسم حجّ به تمام اهل مکّه ابلاغ کند و او چنین کرد.
«وقتى ابوبکر سوال مى‏کند آیا چیزى بر ضدّ من نازل شده که من نباید سوره را ابلاغ کنم؟ پیامبر(ص) مى‏فرماید: «اُمرتُ ان لا یبلّغه الاّ انا او رجلٌ منّى؛ من مأمور شده‏ام که این سوره(برائت) را ابلاغ نکند مگر من یا مردى که از من است».(11)
7 - آیه سقایة الحاجّ: مى‏فرماید: «أجعلتم سقایة الحاجّ و عمارة المسجد الحرام کمن آمن باللَّه و الیوم الاخر و جاهد فى سبیل اللَّه لا یستوون عند اللَّه و اللَّه یهدى القوم الظّالمین».(12)
8 - آیه صالح المؤمنین: «و ان تظاهرا علیه فن اللَّه هو مولاه و جبریل و صالح المؤمنین والملائکه بعد ذلک ظهیر».(13) بعضى از همسران پیامبر(ص) را که تخلفى کرده بودند، مخاطب این آیه ساخت.
9 - آیه وزارت: از زبان حضرت موسى(ع) مى‏خوانیم: «واجعل لى وزیرا من اهلى - هارون اخى - اشدد به ازرى - اشرکه فى امرى». (14)
پیامبر گرامى اسلام(ص) نیز براى پیشبرد اهداف رسالتش همین خواسته را از خداوند تقاضا کرد تا در امر رهبرى مردم، على(ع) را برادرش و پشتیبان و خلیفه و وزیرش قرار دهد.
10 و 11 - آیات سوره احزاب: «من المؤمنین رجال صدقوا ما عاهدوا اللَّه علیه فمنهم من قضى نحبه و منهم من ینتظر و ما بدلوا تبدیلا».(15)، «و رد اللَّه الذین کفروا بغیظهم لم ینالوا خیرا و کفى اللَّه المؤمنین القتال و کان اللَّه قویا عزیزا».(16)
12 - آیه بینه و شاهد: «افمن کان على بینة من ربه و یتلوه شاهد منه و من قبله کتاب موسى اماما و رحمة اولئک یؤمنون به».(17)
13 - آیه صدّیقون: «و الّذین آمنوا باللَّه و رسله اولئک هم الصّدّیقون و الشهداء عند ربّهم اجرهم و نورهم».(18)
14 - آیه نور: «یا ایّها الّذین آمنوا اتّقوا اللَّه و آمنوا برسوله یؤتکم کفلینمن رحمته و یجعل لکم نوراً تمشون به و یغفر لکم و اللَّه غفور رحیم».(19)
15 - آیه انذار: «وانذر عشیرتک الاقربین - و اخفض جناحک لمن اتّبعک من المؤمنین».(20)
16 - آیه مرج البحرین: «مرج البحرین یلتقیان - بینهما برزخ لا یبغیان - فبأى الاء ربّکما تکذّبان - یخر منهما - اللّؤلؤ و المرجان».(21)
17 - آیه نجوى: «یا ایها الّذین آمنوا اذا ناجیتم الرّسول فقدّموا بین یدى نجواکم صدقة ذلک خیر لکم و أطهر فان لم تجدوا فأن اللَّه غفور رحیم».(22) این آیه شریفه به مسلمانان دستور داد: اگر مى‏خواهید با پیامبر(ص) نجوى کنید، قبل از این کار، صدقه‏اى در راه خدا بدهید، این دستور، آزمون جالبى به وجود آورد براى مدّعیان قرب به پیامبر(ص)، همگى جز على(ع) از دادن صدقه و نجوى‏ خوددارى کردند.
18 - آیه سابقون: «والسابقون السابقون اولئک امقرّبون - فى جنّات النّعیم - ثلّة من الاوّلین - قلیل من الاخرین».(23) امام صادق(ع) فرمود: منظور على بن ابیطالب(ع) است.
19 - آیه أذن و ادعیة: «لنجعلهم لکم تذکرة و تعیها اذن و اعیه».(24)
در روایتى هم پیامبر(ص) به على(ع) فرمود: تو گوش‏هاى نگه دارنده علم و دانش منى.
20 - آیه مودّت: «انّ الّذین آمنوا و عملوا الصالحات سیجعل لهم الرّحمن وداً».(25)
21 - آیه منافقان: «لو نشاء لاریناکم فلعرفتهم بسیماهم و لتعرفنّهم فى لحن القول».(26)
در حدیث مشهورى از ابو سعید خدرى در تفسیر جمله «و لتعرفنّهم فى لحن القول»، مى‏گوید: بِبُغضِهِم علىّ ابن ابیطالب(ع)، آن‏ها را مى‏توان از طریق عداوت با حضرت على(ع) شناخت.
22 - آیه ایذاء: «انّ الّذین یؤذون اللَّه و رسوله لعنهم اللَّه فى الدنیا و الاخرة و أعدّلهم عذاباً مهیناً».(27)
در روایات متعددى از اهل سنّت و از اهل بیت(ع) رسیده است که پیامبر(ص) فرمود: اى على! هر که تو را آزار برساند، مرا آزار رسانده است.
23 - آیه انفاق: «الّذین ینفقون اموالهم باللّیل و النّهار سرّاً و علانیة فلهم اجرهم عند ربّهم لا خوفٌ علیهم و لا هم یحزنون».(28) روایات بسیارى در شان نزول این آیه وارد شده که نشان مى‏دهد نخستین بار درباره على(ع) نازل گشت.
24 - آیه محبّت: «یا ایّها الّذین آمنوا من یرتدّ منکم عن دینه فسوف یأتى اللَّه بقوم یحّبهم و یحبّونه أذلّة على المؤمنین أعزّة عل الکافرین یجاهدون فى سبیل اللَّه و لا یخافون لومة لائم ذلک فضل اللَّه یوتیه من یشاء و اللَّه واسعٌ علیم».(29) از مناقب عبداللَّه شافعى وارد شده است که این آیه شریفه درباره على(ع) نازل شده است.
25 - آیه مسئولون: «وقفوهم انّهم مسئولون».(30) در روایات متعدّدى حتى از ابوسعید خدرى، نقل شده است که از ولایت على بن ابیطالب(ع) سؤال مى‏کنند.(31)
برادر عزیز و بزرگوار. شما براى دستیابى به اطلاعات جامع‏تر مى‏توانید به کتاب‏هایى همانند «بحار الانوار مرحوم مجلسى(ره)» و «على(ع) در قرآن» و نیز «على(ع) کیست؟ مرحوم کمپانى» و به تفاسیر روایى قرآن مجید همانند «نور الثقلین» و «تفسیر برهان» و نظایر این‏ها مراجعه بفرمایید.
پى نوشت‏ها:
1 - مائده (5)، آیه 67.
2 - مائده (5)، آیه 55.
3 - نساء (4)، آیه 59.
4 - توبه (9)، آیه 119.
5 - شورى (42)، آیه 33.
6 - آل عمران (3)، آیه 61.
7 - بینه (98)، آیه 7.
8 - بقره (2)، آیه 207.
9 - بقره (2)، آیه 269.
10 - انسان (76)، آیه.
11 - مسند احمل بن حنبل، ج 1، ص 3، به نقل از آیت اللَّه مکارم شیرازى، پیام قرآن، ج 9، ص 288.
12 - توبه (9) آیه 19.
13 - تحریم (66)، آیه 4.
14 - طه (20)، آیه 29 - 32.
15 - احزاب (33)، آیه 23.
16 - همان، آیه 25.
17 - هود (11)، آیه 17.
18 - حدید (57)، آیه 19.
19 - همان، آیه 27.
20 - شعرا (26)، آیه 214 و 215.
21 - الرحمان (55)، آیه 19 - 22.
22 - مجادله (58) آیه 12.
23 - واقعه (56)، آیه 10 - 14.
24 - حاقه (69)، آیه 12.
25 - مریم (19)، آیه 96.
26 - محمد (47)، آیه 30.
27 - احزاب (33)، آیه 57.
28 - بقره (2)، آیه 274.
29 - مائده (5)، آیه 54.
30 - صافات (37)، آیه 24.
31 - آیت اللَّه مکارم شیرازى، پیام قرآن، ص 177 - 394 (با اقتباس) و تفسیر القرآن، آیات مربوطه.


   1   2      >

 

 

پاسخگویی زنده

 

 

لوگوی دوستان



 

 

لینک دوستان

 

پاسخ به پرسش ها و شبهات حدیثی
پاسخ به پرسش ها و شبهات حقوق زنان
پاسخ به پرسش ها و شبهات فقهی
پاسخ به پرسش ها و شبهات فلسفی

 

 

 

:: آرشیو ::

:: کل بازدید ها ::

206337

 

::بازدید امروز ::

35

دی 1384
بهمن 1384
خرداد 1385
تیر 1385
بهار 1386
پاییز 1385
تابستان 1385

::جستجوی وبلاگ::

 

:جستجو

با سرعتی بی‏نظیر و باورنکردنی
متن یادداشت‏ها و پیام‏ها را بکاوید!

 

::اشتراک::

 

 

::وضعیت من در یاهو::